کارهای قشنگ تو
عزیزم یه چند هفته ای می شه که من نتونستم کارهای قشنگتو بنویسم ، آخه مگه می زاری ! توی محل کارم هم که نمی شه ، به هر حال می خوام از این فرصت پیش اومده استفاده کنم و همه کارهای قشنگتو بنویسم .
اول از همه یعنی چی که گاز گرفتن یاد گرفتی و برای نشون دادن دندون های تیزتاز دست و صورت ما استفاده می کنی ! کاش فقط گاز گرفتن بود بعد از گاز پوست دست یا صورت با دندونات می کشی ، بازوی مامانی و کتف بابایی همچین گاز گرفتی که کبود شده .
موهای پشت سر ما هم که شده فرمونو تو ، به هر طرف که می خوای بری فقط کافیه موی ما رو به اون سمت بکشی !
دیگه بگم که ، یه بار با روروکت چپ کردی همه چیزو تقریبا می جویی و می خوری از هر جایی که بتونی بگیری ، بالا می ری ، پله ها رو بالا میری و به سختی پائین می یای پوست و گوشت و استخوان مادربزرگو کندی محکم به شیشه تلویزیون می کوبی و کشوهای آشپزخونه رو خالی می کنی و بعد می ری سراغ کارت
یه بار هم وقتی از خواب بیدار شدی از روی تخت افتادی ، البته این قضیه با تمام چیزهای که دورت چیده بودم که نیوفتی ، اما تو از اونا هم بالا رفتی بابایی وقتی از راه می رسه حتما باید تو رو بیرون ببره خاله فرشته رو هر موقع می بینی باید دنبالت کنه